جدول جو
جدول جو

معنی سنگی سه - جستجوی لغت در جدول جو

سنگی سه
سنگ دستی برای خرد کردن برخی چیزها مثل نمک و دیگر مواد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگ سا
تصویر سنگ سا
چیزی که با آن سنگ را می ساییدند، سنگ تراش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ یده
تصویر سنگ یده
نوعی جادوگری که ترکان و مغولان در جنگ ها با سنگ مخصوصی به نام یده انجام می دادند و معتقد بودند می توانند در هر فصل از سال برف و باران نازل کنند و باعث شکست دشمن شوند، یده، جدامیشی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ گِ سَ)
حجرالکلب. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ سُ)
که سم او از زفتی و سختی چون سنگ باشد:
پس پای او شد که بنددش دم
خروشان شد آن بارۀ سنگ سم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مسن. سان. فسان. حجرالمسن. سنگی که با آن چاقو و کارد تیز کنند. (یادداشت بخط مؤلف). سنگ ساب
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
از سنگ ساخته شده. سنگین:
رزبان آمد با حمیت و با کینه
خونشان افکند اندر خم سنگینه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ یَ دَ / دِ)
سنگی که در بدن حیوانات تولید گردد. (ناظم الاطباء) ، سنگی است که هرگاه عزیمت بر آن خوانده بر کف دست مقابل آسمان کنند ابر و باران بسیار ببارد و این عمل در ترکان شایع است. حجرالمطر. (از آنندراج) :
اشک را موی کشان تا سر مژگان آورد
کار سنگ یده از نالۀ نی می آید.
صائب (از آنندراج).
عاشق که چو باران نکند گریه ندیدم
سنگ دل خوبان همه سنگ یده باشد.
محسن تأثیر (از آنندراج).
باعث ریزش مژگان سرشکم شده ست
دل سنگین تو سنگ یده را می ماند.
میرزا رضی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام مرغی است هندی و حبشی. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی، یادداشت بخط مؤلف) :
آسمان از ستاره نیم شبان
بچه ماند به پشت سنگی سار.
کسایی.
رجوع به سنگین سار شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ)
دهی از دهستان ژاوه رود است که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و 107 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
متحجّرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
Ossified
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
fossile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از توابع دهستان ناتل رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
골화된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
osificado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
окаменелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
verknöchert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
окостенілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
skamieniały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
石化的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
ossificado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
ossificato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
versteend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
מאובן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
हड्डी जैसा
دیکشنری فارسی به هندی
به طور تنگ، محکم
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
پتھر بن چکا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
পাথরযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
กระดูกตาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
liwe liwe
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
taşlaşmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
terfosilisasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
石化した
دیکشنری فارسی به ژاپنی